- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر شبی خاک درت از گریه پرخون میکنم چهره شمعی به آب دیده گلگون میکنم
2 در به رویم بستی و من بر امید فتح باب در کنار بحر دیده دم به دم خون میکنم
3 آه گرمم خانه دل تا نسوزاند به دم میزنم هر ساعتش از خانه بیرون میکنم
4 در نگیرد گفتوگوی حاسدان در من که من همچو شمع از سرزنش سوز دل افزون میکنم
5 ای ملامتگر دلم در ناله صد جا شد گرو با چنین دل ترک سودای بتان چون میکنم
6 من به صد منزل ز خوارزمم جدا و ز آب چشم همچنان نظاره مردم به جیحون میکنم
7 چون به فکر ابرویت کج میشود طبع کمال بازش از نظاره روی تو موزون میکنم