1 هر شب ز غم هجر تو رنجورترم وز باده هجران تو مخمورترم
2 وآن روز که گویم به تو نزدیکترم چون نیک نگه کنم بسی دورترم
1 صورتگران چه حیله و تدبیر کرده اند تا شبه روی و موی تو تصویر کرده اند
2 آخر چو روی و موی تو دلبر نیامده ست آن حال را چه حیله و تدبیر کرده اند
1 ای رخ و زلفین تو در فتنه دام روزگار کرده ام در عشق تو دل را به کام روزگار
2 روزگار ار روز و شب باشد رخ و زلفین تو روزگاری دیگرند ای من غلام روزگار
1 تویی که مهر تو در مهرگان بهار من است که چهره تو گلستان و لاله زار من است
2 مرا ز کم شدن سبزه بس اثر نکند چو خط سبز تو از سبزه یادگار من است