-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر شب بسر کوی تو از پای در افتم وز شوق تو آهی زنم و بی خبر افتم
2 گر بار غم اینست، که من میکشم از تو بالله! که اگر کوه شوم از کمر افتم
3 خواهم بزنی تیر و بتیغم بنوازی تا در دم کشتن بتو نزدیکتر افتم
4 من بعد بر آنم که ببوی سر زلفت برخیزم و دنبال نسیم سحر افتم
5 ای شیخ، بمحراب مرا سجده مفرما بگذار، خدا را، که بر آن خاک در افتم
6 گمراهی من بین که: درین مرحله هر روز از وادی مقصود بجای دگر افتم
7 سیلاب سرشک از مژه بگشای، هلالی مپسند که: آغشته بخون جگر افتم