هر شب بسر کوی تو از پای از هلالی جغتایی غزل 229

هلالی جغتایی

آثار هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

هر شب بسر کوی تو از پای در افتم

1 هر شب بسر کوی تو از پای در افتم وز شوق تو آهی زنم و بی خبر افتم

2 گر بار غم اینست، که من میکشم از تو بالله! که اگر کوه شوم از کمر افتم

3 خواهم بزنی تیر و بتیغم بنوازی تا در دم کشتن بتو نزدیکتر افتم

4 من بعد بر آنم که ببوی سر زلفت برخیزم و دنبال نسیم سحر افتم

5 ای شیخ، بمحراب مرا سجده مفرما بگذار، خدا را، که بر آن خاک در افتم

6 گمراهی من بین که: درین مرحله هر روز از وادی مقصود بجای دگر افتم

7 سیلاب سرشک از مژه بگشای، هلالی مپسند که: آغشته بخون جگر افتم

عکس نوشته
کامنت
comment