- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر شب از ایوان به کیوان بگذرد فریادِ من هر زمان در موجِ خون افتد دلِ ناشادِ من
2 یا رب از من هیچ یاد آورد آنک از نزدِ او تا برفتم یک نفس هرگز نرفت از یاد من
3 جور هجران میکشم بر بویِ آن کز وصلِ او باز بستاند شبی دیگر زمانه دادِ من
4 عشق هر بارِ دگر بر من اساسی مینهاد آمدهست این بار تا بر هم زند بنیادِ من
5 با خردمندان اگر الفت ندارم باک نیست عشق بر من عرضه کرد اوّل قدم استادِ من
6 زین کمندم حالیا باری خلاصی روی نیست محکم افتادهست قیدِ خاطرِ آزادِ من
7 در نمیگنجد نزاری خانه بگرفتهست دوست رخت گو بیرون بر از کنجِ خیال آبادِ من