هر شب میان خانه افسر از ملک‌الشعرا بهار قطعه 449

ملک‌الشعرا بهار

آثار ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

هر شب میان خانه افسر زن ...

1 هر شب میان خانه افسر زن ... نامحرمان صلای خبردار می کشند

2 مرد و زن و پدرزن و مادرزن و عروس در بزم عیش باده کلنار می کشند

3 کدبانوان و دخترکان و عروسکان در نزد غیر پرده ز رخسار می کشند

4 از بس غربو و هلهله‌، ‌گویی میان جمع نایب حسین را به سردار می کشند

5 ضرب و غریو و کف زدن خارج از اصول کوبی که خرس را سوی بازار می کشند

6 مشدی عباد و قربده و دنبلی ... برگرد کمان و دف و تار می کشند

7 هرکس که نیم‌شب ز خیابان گذرکند او را میان خانه به اصرار می کشند

8 کف می‌زنند وهلهله بسیار می کنند می می‌خورند و عربده بسیار می کشند

9 همسایگان‌خستهء‌مسکین ز خواب خوش برجسته فحش داده و سیگار می کشند

10 دنبک روان و دایره گرم و رنودمست تا صبحدم ز گردهٔ هم کار می کشند

11 پرسیدم‌از پلیس‌محل کاین سرا زکیست‌؟ کانجا حجب‌، ز چهرهٔ اسرار می کشند

12 نرمک جواب داد که هست این حرمسرا بازار ... فروشی و ... جار می کشند

عکس نوشته
کامنت
comment