1 هر صبح ز گریه رخ ترم باید کرد خاک ره دوست بر سرم باید کرد
2 هر شام به سفرهٔ خیال غم یار افطار به خون جگرم باید کرد
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 گداخت سیم وش آن شوخ سیمبر ما را به پیچ و تاب درآورد آن کمر ما را
2 چو جام، گردش آن چشم پرخمار امروز ز حادثات جهان کرد بی خبر ما را
1 چون تیر پیچ و تاب ندارد کمان ما پاک است از ریا و حسد خاندان ما
2 غیر از هدف شدن نزند فال دیگری گر مهره های قرعه شود استخوان ما
1 مصور چون به تصویر آورد موی میانش را چسان خواهد کشیدن با قلم مد بیانش را
2 دلم پیوسته از چین دو ابرویش حذر دارد که نتواند کشیدن غیر صانع کس کمانش را
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **