جامی

جامی

جامی
جامی

هر بامداد کان مه راند سواره بیرون از جامی غزل 776

غزل 776 ام از 3391 فاتحة الشباب - غزلیات

هر بامداد کان مه راند سواره بیرون

1 هر بامداد کان مه راند سواره بیرون آید ز شهر خلقی بهر نظاره بیرون

2 اشکم به خون بدل شد خون هم نماند وین دم می اوفتد ز دیده دل پاره پاره بیرون

3 شد آتشین دل من صد پاره و آید اکنون با دود آه یک یک همچون شراره بیرون

4 پیش رخت بتان را نبود مجال جلوه تا آفتاب باشد ناید ستاره بیرون

5 درد دل حزین را با کوه اگر بگویم آید صدای ناله از سنگ خاره بیرون

6 ناچار باشد ای دل بیچارگی کشیدن زینسان که رفت ما را از دست چاره بیرون

7 می کرد دی شماره خیل سگان خود را واحسرتا که جامی بود از شماره بیرون

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر هر بامداد کان مه راند سواره بیرون

شاعر شعر هر بامداد کان مه راند سواره بیرون چه کسی است ؟

شاعر شعر هر بامداد کان مه راند سواره بیرون جامی می باشد.

شعر هر بامداد کان مه راند سواره بیرون در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر هر بامداد کان مه راند سواره بیرون چیست ؟

قالب شعر هر بامداد کان مه راند سواره بیرون غزل است

مضمون اصلی شعر هر بامداد کان مه راند سواره بیرون چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.