هر لحظه هدهدی از حکیم نزاری قهستانی غزل 1020

1 هر لحظه هدهدی ز سبا میرسد به من بوی خوش از نسیم صبا می رسد به من

2 یعنی که از زبان صبا از بنفشه زار پیغام سرو بسته قبا می رسد به من

3 این باد روح بخش که جان تازه می کند از رایحات نشو و نما می رسد به من

4 روحی ست معنوی که به تایید کردگار از عالم قبول دعا می رسد به من

5 گه گه به من رسد اثری از جمال غیب تا من بگویمت که چرا می رسد به من

6 خود از میان برون شده باشم در آن زمان از نور غیب کشف غطا می رسد به من

7 پیداست حد مکتسب من که تا کجاست این منزلت به وجه عطا می رسد به من

8 کی بشنود سیاه دل این سر سر به مهر کآب خضر ز عین بقا می رسد به من

9 دارم هوای سدره نشینان کزان هوا هر صبح دم هزار صفا می رسد به من

10 از اختران چرخ به من میرسد ندا بنگر که آن ندا ز کجا می رسد به من

11 حاشا مکن نزاری و با مدعی بگو کز ساکنان سدره ندا می رسد به من

12 آری قبول دارم و تسلیم کرده ام هر چند کآن به حکم قضا میرسد به من