1 هر لحظه رسد به من بلائی دیگر آید به دلم زخم ز جائی دیگر
2 بر درد سری کز فلکم راست بود امروز فزود درد پائی دیگر
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 گرم عنایت او در بروی بگشاید هزار دولتم از غیب روی بنماید
2 نظر به گلشن روحانیون نیندازم سرم به پایهٔ کروبیان فرو ناید
1 لعل نوشینش چو خندان میشود در جهان شکر فراوان میشود
2 قد او هرگه که جولان میکند گوییا سرو خرامان میشود
1 هرگز کسی به خوبی چون یار ما نباشد مه را نظیر رویش گفتن روا نباشد
2 موئی چنان خمیده چشمی چنان کشیده در چین به دست ناید و اندر ختا نباشد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به