1 هر کو ز ملوک عصر بیگانه نشست در آتش اندوه چو پروانه نشست
2 زودا که چو سایه خاک درها بوسد آن کس که چو سایه در بن خانه نشست
1 نامزد غمی ز دهر ای دل سر گرفته هان زیر میا نه خوش نشین چون غم تست بیکران
2 صدمه آه من ببین سوخته چنبر فلک لؤلؤ روی من نگر ساخته گنج شایگان
1 می درفگن به جام که مست شبانهایم ما را سهگانه ده که درین ره یگانهایم
2 زان جام آبگینه به رغم زمانه زود آبی بده که تشنه به خون زمانهایم