1 هر کو گهر وصل تو در خواهد خواست اول قدم از دو کون بر باید خاست
2 صد دریا موج میزند از غم این این کار، به اشکی دو، کجا آید راست
1 آیینهٔ تو سیاه رویی است او را چه خبر که ماهروی است
2 آن آینه میزدای پیوست کورا گه پشت و گاه روی است
1 عشق تو ز اختیار بیرون است وصل تو ز انتظار بیرون است
2 چون با تو نهم قرار وصلت چون کار تو از قرار بیرون است
1 ای دلم مست چشمهٔ نوشت در خطم از خط سیه پوشت
2 باد سرسبزی خطت که به لطف سر برون زد ز چشمهٔ نوشت
1 ترا در علم معنی راه دادند بدستت پنجهٔ الله دادند
2 ترا از شیر رحمت پروریدند براه چرخ قدرت آوریدند