1 هر کرا گفتی انیس و ساختی مأیوس طبع از غمش صد داغ بر جان جفاکش بوده است
2 انس با هر کس گرفتم سوخت جانم را ز جور سهو کردم آنکه گفتم انس آتش بوده است
1 به کشف حال دوران نیست جام جم هوس ما را همان جامی که ساقی عکس رو افکند بس ما را
2 ز شیخ هیچ کس چون جانب دیر مغان رفتم کنون در خانقه دیگر نه بینی هیچ کس ما را
1 ای خاک سر کوی تو گشتن هوس ما بر پای سگت بوسه زدن ملتمس ما
2 گر دم زدن ما بود از مهر تو چون صبح صد شام سیه روز شود از نفس ما
1 وه که در وقت گلم زان گل رخسار جدا گل جدا آتش من نیز کند خار جدا
2 از جدایی من و یار ابر ز تأثیر بهار من جدا گریه کنان ابر جدا یار جدا