- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر کرا با خویشتن حالی بود کی شود خاطر ز تنهائی دژم
2 با خود اندر کنج عزلت سرخوشست گر بشادی میگذارد و ر بغم
3 همدمی کز وی برآساید دلی گوئیا نامد بهستی از عدم
4 چون نیم در بنده جاه و منصبی سهل باشد گر نباشم محتشم
5 در طلبکاری مالی هم نیم خود کفافی میرسد از بیش و کم
6 کنده ئی باید چو سکه تا فلک در کف او نرم گرداند درم
7 بر بد و نیک جهان ابن یمین دل منه چون هست گردان دمبدم