1 هر کرا دلق ریا در بر بود از سگان کوی واپس تر بود
2 نیست درویشی بزرق و شید و شین تاج درویشست ترک عالمین
3 هرگز از دلق ریا بر سر میار شاشه ابلیس را باران مدار
4 بر طریق علم باید رفت راه تا نیفتی ناگهان در قعر چاه
1 دین هر کس بقدر صدق و صفاست دیدن عاشقان طریق فناست
2 چند پرسی: لباب عرفان چیست؟ آنچه با فهم تو نیاید راست
1 جاودان، هرکه ترا دید بعالم شادست عاشق روی تو از هر دو جهان آزادست
2 دل درین قاعده دهر نبندد عاشق زآنکه این قاعده سست آمد و بی بنیادست
1 شراب آتشین آمد ز دست ساقی جانها بنوش این جام آتش را، «توکلنا علی المولا»
2 شراب ارغوان درکش، مترس از آب و از آتش به رقص آ یک زمان خوش خوش، ببین در جودت صهبا