1 هر کرا دلق ریا در بر بود از سگان کوی واپس تر بود
2 نیست درویشی بزرق و شید و شین تاج درویشست ترک عالمین
3 هرگز از دلق ریا بر سر میار شاشه ابلیس را باران مدار
4 بر طریق علم باید رفت راه تا نیفتی ناگهان در قعر چاه
1 در خاکدان دهر دلی شادمان کجاست؟ یک دل که ایمنست ز غم در جهان کجاست؟
2 در گیر و دار فتنه دوران بسوختیم داری خبر بگوی که: دارالامان کجاست؟
1 گر دل برفت، مسکن جانها بکوی تست گر عقل رفت، جرعه ما در سبوی تست
2 در جان ما ز بحر صفا شبنمی نماند ما خوشدلیم کآب سعادت بجوی تست
1 «کل من رام تف بوجه سما» «رجع التف بوجهه ابدا»
2 چند ازین جهل را پرستیدن تا بکی پیروی نفس و هوا؟