-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر کرا نقش بجانست کی از دل برود و گرش جان برود نقش تو مشگل برود
2 روح مجنون چو جرس پیش رود لیلی را گراز این دشت بصد مرحله محمل برود
3 تو چمان گر بچمی با گل رخساره بباغ پای سرو و گل از این خجلت در گل برود
4 میروی عکس تو در دیده ما میماند همچو آئینه که مهرش زمقابل برود
5 بحر عشق است نباشد بجز از طوفانش عجب از نوح از این بحر بساحل برود
6 دادخواهان همه نالند زقاتل در حشر دادخواهی من آنست که قاتل برود
7 هر که بیند نظری بر تو برد بهره زعمر آه از آن دیده که از کوی تو غافل برود
8 تا که آئینه بود نقش تو در او باقیست پیش آئینه چو آن طرفه شمایل برود
9 دیده گر بر تو فتد وقف تو ماند نظرش رستم ار آید در کوی تو بیدل برود
10 زاهدا باده کش و نکته توحید بگوی ترسمت عمر گرانمایه بباطل برود
11 چه غم آشفته گر از شور تو مجنون گردید هر که دیوانه شد از عشق تو عاقل برود