- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر آن دلی که به زلف بتی گرفتار است ز دام جستهٔ تسبیح و قید زنار است
2 چرا به سر نزند لاله را که آن داغی میان سوختگان عاشق وفادار است
3 جهان به خانهٔ تاریک و تنگ می ماند که هر طرف بروی پیش روی دیوار است
4 اگر چه خاتم دل ها به نام اوست چه سود؟ که چون نگین سلیمان به دست اغیار است
5 چرا تو سر مرا فاش می کنی ای شیخ؟ مگر تو بندهٔ آن نیستی که ستار است؟
6 فدای او نکنم روح را که چیزی نیست وگرنه دادن جان پیش من نه دشوار است
7 هوای داغ سعیدا به سر از آن دارم که لاله بر سر شوریده زیب دستار است