1 هر دل که خبردار شد از اسرارش گر نور بود سوخته شد در نارش
2 گر شبه سلامتی کسی را بینی زان است که او بی خبر است از کارش
1 چون سرّ قدر طعمهٔ ابدال شود آن جملهٔ قال و قیل پامال شود
2 هم مفتی شرع را جگرخون گردد هم قاضی عقل را زبان لال شود
1 آنجا که نه پیدا نه نهان در گنجد کی داعیهٔ سود و زیان در گنجد
2 اما چو گناه عاصیان عفو کنند باشد که رهی در آن میان در گنجد
1 جز نیستی تو نیست هستی به خدا ای هشیاران خوش است مستی به خدا
2 گر بت زبر ای حق پرستی روزی حقّا که رسی زبت پرستی به خدا
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به