هر دل که از کدورت طبع و از اسیری لاهیجی غزل 153

اسیری لاهیجی

آثار اسیری لاهیجی

اسیری لاهیجی

هر دل که از کدورت طبع و هوا برست

1 هر دل که از کدورت طبع و هوا برست بیند عیان جمال رخت هر کجا که هست

2 مطلوب جان جمله بهر حال جز تو نیست گر شیخ زاهدست و گر رند می پرست

3 مست ترا بطعنه خلقان چه التفات رندانه چون بسنگ ملامت سبوشکست

4 یابد، لباس هستی مطلق ز وصل یار در نیستی ز غیر خودی هرکه بازرست

5 از ذوق عاشقان بحقیقت خبر نیافت هشیار تا ز باده عشقش نگشت مست

6 هرکو بعاشقی ز سر صدق پا نهاد هرگز نداد دامن معشوق را ز دست

7 زاهد بعشق عیب اسیری چه میکند این بود چون نصیب وی از قسمت الست

عکس نوشته
کامنت
comment