1 هر کو دل و جان به خدمتت پروردست با نعمت و ناز جفت وز غم فردست
2 نرگس زر و سیم از آن به دست آوردست کو نیز شبی خدمت بزمت کردست
1 رخت عاشقان را نظر میپذیرد لبت خستگان را شکر میپذیرد
2 فلک را شکرخنده میآید آنجا که پروانه را شمع پر میپذیرد
1 در کوی تو عقل بی قراریست بی روی تو روح سوگواریست
2 هر تار ز نرگس تو تیری است هر موی طره تو ماریست
1 رخش امل متاز که ایام توسن است کار عدم بساز که رحلت معین است
2 بر خاک عاشقی پی او بر مگیر هان زیرا رقیب بر ره و معشوق دشمن است