جامی

جامی

جامی
جامی

هر شیشه می با تو چو در محفلم افتد از جامی غزل 118

غزل 118 ام از 3391 خاتمة الحیات - غزلیات

هر شیشه می با تو چو در محفلم افتد

1 هر شیشه می با تو چو در محفلم افتد بینم لبت آن شیشه ز طاق دلم افتد

2 خواهم سر خود را به سر راه تو منزل باشد که تو را راه به سرمنزلم افتد

3 چون تیغ به قتلم کشی آن دم دیت من این بس که نگاهی به رخ قاتلم افتد

4 ای وقت صبا خوش که به یکدم بگشاید گر در شکن زلف تو صد مشکلم افتد

5 حادی مفروز آتش من گو که مبادا از سینه زند شعله و در محملم افتد

6 گردد علم رحمت جاوید پس از مرگ گر سایه سرو تو بر آب و گلم افتد

7 من جامیم آن بحر معانی که گه موج صد گوهر سیراب به هر ساحلم افتد

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر هر شیشه می با تو چو در محفلم افتد

شاعر شعر هر شیشه می با تو چو در محفلم افتد چه کسی است ؟

شاعر شعر هر شیشه می با تو چو در محفلم افتد جامی می باشد.

شعر هر شیشه می با تو چو در محفلم افتد در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر هر شیشه می با تو چو در محفلم افتد چیست ؟

قالب شعر هر شیشه می با تو چو در محفلم افتد غزل است

مضمون اصلی شعر هر شیشه می با تو چو در محفلم افتد چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
ویدیویی