1 هر چند روزگار کند پست مرد را از همت بلند نشاید بکاستن
2 رزقت چو از خزانه خالق مقدرست دون همتی بود ز در خلق خواستن
3 بنشین بعزت از پی کاریکه کار تست تا پیش کس بپای نباید بخاستن
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 گر شود در عشق جانان جان شیرینم تلف هر زمان افزون بود دل را بمهر او شعف
2 چشم من گر رسته دندانش را بیند بخواب از خیال روی او گوهر شود همچون صدف
1 امروز در زمانه دلم شاد و خرم است وین خرمی ز مقدم دستور اعظم است
2 دستور جانپناه که با دولت جوان از بدو فطرتش خرد پیر همدم است
1 زهی عقیق تو افشانده بر روان گوهر ز شرم روی تو آبیست ناروان گوهر
2 گهر فشانی لعلت چو آیدم در چشم فتد ز چشم من زار ناتوان گوهر
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **