1 هر تخم که کاشتم نیامد به درو تا چند خودر کهنه دلم غصه نو
2 سنبل نیم ای صنم! که گویم که برو زین شهر تو گوئی مرو ای باب مرو!
1 باز ناز ماه رویی می برم باز مهر کینه جویی می برم
2 تا بیابم ز آستان او نشان رخت دل هر شب به کویی می برم
1 تا تو از هستی خود، خود را نگردانی جدا هودج جان چون نهی در بارگاه کبریا
2 درکش انگشت از نمکدان جهان تا چون نمک کم شوی از پختگان آتش وحدت جدا
1 شاهد ما گر سر زلف معنبر بشکند قدر روز افزون کند بازار عنبر بشکند
2 زلف او سر راست از بهر شکست کار ماست گر شکست ما بجوید زلف را سر بشکند