هر قطرهٔ اشکم ز پی دیدن از جویای تبریزی غزل 1065

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

هر قطرهٔ اشکم ز پی دیدن چشمی

1 هر قطرهٔ اشکم ز پی دیدن چشمی چون غنچهٔ نرگس بود آبستن چشمی

2 یک شب ز جمالش چقدر بهره توان برد بگذشت شب وصال به مالیدن چشمی

3 درد نگه عجز چه دانی؟ که نبرده است گوش نگهت بهره ز نالیدن چشمی

4 چون آینه گشتم همه تن واله دیدار چیند چقدر گل کسی از روزن چشمی

5 زان می که نپیموده به من رفته ام از خویش غارتگر هوش است به دزدیدن چشمی

6 جویا نتوانست زباندان نگه شد آن کس که نخورده است دل او فن چشمی

عکس نوشته
کامنت
comment