1 هر دم سگ نفس با دلم باز نهد با سوز دلم ستیزهای ساز نهد
2 هر شب به هزار حیلتش بندم راست چون روز در آید کژی آغاز نهد
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 ناکرده وجودم بدل اینجا چه کنم چون نیست مرا خود محل اینجا چه کنم
2 گویند بیا کآتش موسی بینی با فرعونی در بغل اینجا چه کنم
1 چو میرفتند بر بالای کهسار نسیم صبحدم آمدبه گلزار
2 به دامانش بزد بلبل به دستان ز بهر دلستان آن هر دو دستان
1 من شراب از ساغر جان خوردهام نقل او از دست رضوان خوردهام
2 گوییا وقت سحر از دست خضر جام جم پر آب حیوان خوردهام
1 ترا در علم معنی راه دادند بدستت پنجهٔ الله دادند
2 ترا از شیر رحمت پروریدند براه چرخ قدرت آوریدند
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **