1 هر شام و سحر ملائک علیین آیند به طرف حرم خلد برین
2 مقراض به احتیاط زن، ای خادم ترسم ببری، شهپر جبریل امین
1 ای زاهد خود نمای سجاده به دوش دیگر پی نام و ننگ، بیهوده مکوش
2 ستاری او چو گشت در عالم فاش پنهان چه خوری باده؟ برو فاش بنوش
1 جای دگر نماند، که سوزم ز دیدنت رخساره در نقاب ز بهر چه میکنی؟
1 تازه گردید از نسیم صبحگاهی، جان من شب، مگر بودش گذر بر منزل جانان من
2 بس که شد گل گل تنم از داغهای آتشین میکند کار سمندر، بلبل بستان من