- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر سحر کز سر کوی تو صبا برخیزد عالمی با دل آشفته ز جا برخیزد
2 که رساند بر کوی نو خاک تن من مگر این کار هم از دست صبا برخیزد
3 برنخیزم پس از این از سر کویت هرگز هرکه در کوی تو بنشست کجا برخیزد
4 فتنه ها خاست از آن زلف که هندوی تو بود تا از آن ترک کماندار چها برخیزد
5 چه شود گر نفی خوش بنشینی با ما تا به یک بار غم از خاطر ما برخیزد
6 تو مپندار که بیچاره کمال از در تو به بلا دور شود باز جفا برخیزد