هر کرا بینی به کیش خویش از آشفتهٔ شیرازی غزل 271

آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

هر کرا بینی به کیش خویش دارد استقامت

1 هر کرا بینی به کیش خویش دارد استقامت ای مسلمانان من از اسلام خود دارم ندامت

2 چون قمر گرچه سریع‌السیرم اندر دور ادیان چون زحل بر آسمان عشق دارم استقامت

3 بس سفر کردم به کعبه بازگردیدم پشیمان ای خوشا آن روز کافکندم به میخانه اقامت

4 خورد خونم روز سی‌روز و به فتوای تو ساقی من خورم خونش به یک شب مرحبا از این غرامت

5 رهروان اندر طریق عشق سر دادند خوشدل گو سر خود گیر و بگذر ای که می‌جویی سلامت

6 ای حریف شخ کمان عشق هان مردش نخوانی هرکه رو گردانْد در میدانت از تیر ملامت

7 لاجرم آشفته آزاد است از آتش به محشر هرکه از داغ علی دارد به پیشانی علامت

عکس نوشته
کامنت
comment