- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر نفس مجلس ما دوش معطر میشد تا کجا ذکری از آن زلف معنبر میشد
2 پرتو ماه ز روی تو حکایت میکرد ظلمت شب به سر زلف تو رهبر میشد
3 شرح الطاف تو آرایش مجلس میداد ذکر اوصاف تو پیرایهٔ دفتر میشد
4 هر نفس شوق من از یاد تو افزون میگشت هر زمان صبر من از روی تو کمتر میشد
5 من همی ذکر تو میگفتم و سد بار فزون میشنیدم که در افلاک مکرر میشد
6 دری از روضهٔ فردوس به مجلس بگشود یا خیال تو در اندیشه مصور میشد
7 از دعای شه و از ذکر تو میدید فروغ بزم و روشن افق از خسرو و خاور میشد