هر نفس میکرد چون از تاب مرگ
1
هر نفس میکرد چون از تاب مرگ
رشتهٔ عمر عزیزی کو تهی
2
هر زمان میشد چو از دست اجل
پیکری در خاک چون سرو سهی
3
با وجود طفلی از اوضاع چرخ
یافت سید نعمت الله آگهی
4
با برادر همرهی کرد اختیار
وز توجه کرد قالب را تهی
5
فکر تاریخش چو گردم عقل گفت
کرد سید با برادر همرهی