- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هر خون که خورد بی تو دل از ساغر فراق بگشاد از رگ مژه ام نشتر فراق
2 بر چون خوریم از تو که تخم امید وصل در کشتزار ما ندهد جز بر فراق
3 در باغ عشق سروی اگر هست و سوسنی آن ناوک بلا بود این خنجر فراق
4 لاغر تنم به مسند وصل تو چون رسد این رشته هست دوخته در بستر فراق
5 برخاست ز آب دیده ما هر طرف حباب زد خیمه در نواحی ما لشکر فراق
6 هر دم مده به وعده فریبم که فارغ است از نعمت وصال بلاپرور فراق
7 جامی ز دوست نامه وصل آرزو مکن این بس که هست نام تو در دفتر فراق