1 هر کیسه که بر وفاش جان از دل دوخت بدرید و به آتش جفا پاک بسوخت
2 در غصه آنم که کنون گویندش بیش از همه رایگانم از هیچ فروخت
1 ای یافته از چهره تو حسن کمالی داده است جمالیت خدا و چه جمالی
2 از دیده من عشق تو انگیخته نیلی وز قامت من هجر تو پرداخته فالی
1 خدای داند و بس تا چه خرم است جهان بدین نظام جهان را کسی نداد نشان
2 ز یمن تست مرفه زمانه شاکی به آرزو نتوان جست این چنین دوران