هر نشان کز خون دل بر دامن چاک من است از جامی غزل 165

هر نشان کز خون دل بر دامن چاک من است

1 هر نشان کز خون دل بر دامن چاک من است پیش اهل دل دلیل دامن پاک من است

2 دمبدم ای غنچه رعنا مخند از گریه ام کین چمن را آب و رنگ از چشم نمناک من است

3 عشق تو نگرفت بالا تا دل و جانم نسوخت آری این آتش بلند از خار و خاشاک من است

4 چاشنی شربت مرگم رهاند از داغ هجر آنچه در کام کسان زهر است تریاک من است

5 شد تنم فرسوده زیر سنگ بیداد بتان کشته عشقم من و این سنگها خاک من است

6 ترک مرهم گو طبیبا کین جراحت بر دلم یادگار از ناوک بدخوی بی باک من است

7 گفتمش بردی ز جامی دل به زلف خویش بند گفت هر صیدی کجا لایق به فتراک من است

عکس نوشته
کامنت
comment