1 ای مدحت تو فرض و دگر نافلهها در وصلت تو قافله در قافلهها
2 حصنی که به صد تیغ کش آن را نگشاد کلک تو کند عالیهها سافلهها
1 زلفین سیاه آن بت زیبا گشته است طراز روی چون دیبا
2 آن سرو که نیستش کسی همسر وان ماه که نیستش کسی همتا
1 این چنین رنج کز زمانه مراست هیچ دانی که در زمانه کراست
2 هر چه در علم و فضل من بفزود همچنانم ز جاه و مال بکاست
1 گه وداع بت من مرا کنار گرفت بدان کنار دلم ساعتی قرار گرفت
2 وصال آن بت صورت همی نبست مرا بدان زمان که مرا تنگ در کنار گرفت