1 هزار مدح شکر طعم وصف تو گفتم کزو نگشت مرا تازه یک صبوح فتوح
2 برادرم که دو تن تاک را نهد نیرو همی گسسته نگردد غبوق او ز صبوح
3 درست شد که دو تن تاک به ز صد ممدوح یقین شدم که دو ممدوح به ز صد ممدوح
1 آرزوی روی تو جانم ببرد کافریهای تو ایمانم ببرد
2 از جهان ایمان و جانی داشتم عشق تو هم این و هم آنم ببرد
1 بیعشق توام به سر نخواهد شد با خوی تو خوی در نخواهد شد
2 آوخ که به جز خبر نماند از من وز حال منت خبر نخواهد شد
1 ساقیا بادهٔ صبوح بیار دانهٔ دام هر فتوح بیار
2 قبلهٔ ملت مسیح بده آفت توبهٔ نصوح بیار