- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جاودان، هرکه ترا دید بعالم شادست عاشق روی تو از هر دو جهان آزادست
2 دل درین قاعده دهر نبندد عاشق زآنکه این قاعده سست آمد و بی بنیادست
3 همه با عشق سخن گویم و از وی شنوم شادم از عشق، که این قاعده ای معتادست
4 همگی روی ترا مقصد اقصی دانم زهد و تقوی و ریاضت صفت زهادست
5 ملک آفاق بپیمودم و غایت دیدم هرچه جز ذکر تو بودست بعالم بادست
6 عشق گویند: بهر حال حدیثیست صحیح عقل گویند: ولیکن خبر آحادست
7 خسرو از صحبت شیرین بمرادی برسید این همه جور و جفا بر جگر فرهادست
8 دایما جور و جفا بر دل مسکین کردی گر فراموش کنم جمله، همینم یادست
9 قاسمی را ز تو پرسند: کجا شد؟ برگو که: درین گوشه این دیر خراب آبادست