1 ای عالم علم جاودان از درگاه دربان ملک مرا براند از درگاه
2 چون قصد سلام داشتم چندین راه از بهر سلام کرده ام چندین گاه
1 مه نیسان برون آورد بر صحرا یکی لشگر که با فیروزه گون در عند با بیجاده گون مغفر
2 شبیخون برده بر خر خیز و نازش برده بر ششتر شده پر مشک و پر دیبا از ایشان دشت و کوه و در
1 ملکا تنت ز جان آمده جانت از خرد است اورمزدی تو و فرخنده سپندارمذست
2 شادمان بنشین و ز دست دلفروز بتان باده بستان که جهان با دل خصمانت بداست
1 شده است بلبل داود و شاخ گل محراب فکنده فاخته بر رود و ساخته مضراب؟
2 یکی سرود سراینده از ستاک سمن یکی زبور روایت کننده از محراب