1 استرم را اگر فرستادی نکنم جز به مردمی یادت
2 معنی آن فلان تحیاتست وان فلان روح پاک اجدادت
3 ورنهگویم که آن فلان ذکرست وان فلان مقعد پر از بادت
1 فلک خورشید و جنت حور و بستان یاسمن دارد عیان این هرسه را در یکگریبان ماه من دارد
2 یکی شاهست در لشکر چو در صف بتان آید یکی ماهست در انجم چو جا در انجمن دارد
1 دوش کانجم شد عیان بر این سپهر گرد گرد همچو پیکان های سیمین از درون تیره گرد
2 راست گفتی صد هزاران مهره از عاج سپید چیده نراد قضا بر آبنوسن تخه نرد
1 ای صفاهان مژده کاینک شاه دوران می رسد جسم بیجان ترا از نو به تن جان میرسد
2 غصه را بدرود کنکاید مسرت این زمان درد را پیغام ده کاین لحظه درمان میرسد