1 ای رخ و فرزین نهاده چرخ را در حل و عقد جز تو کس را اطلاعی نیست بر اسرار او
2 چون رخ شطرنج پیش خدمت آمد انوری میدهش چندان که چون فرزین شود رفتار او
1 خه از کجات پرسم چونست روزگارت ما را دو دیده باری خون شد در انتظارت
2 در آرزوی رویت دور از سعادت تو پیچان و سوگوارم چون زلف تابدارت
1 امید وصل تو کاری درازست امید الحق نشیبی بیفرازست
2 طمع را بر تو دندان گرچه کندست تمنا را زبان باری درازست
1 دلا در عاشقی جانی زیانگیر وگرنه جای بازی نیست جانگیر
2 جهان عاشقی پایان ندارد اگر جانت همی باید جهانگیر