ارید بسط غرامی الیک بعد سلامی از جامی غزل 959

ارید بسط غرامی الیک بعد سلامی

1 ارید بسط غرامی الیک بعد سلامی و لیس کل کلامی یفی ببعض غرامی

2 به شرح شوق تو طی شد تمام نامه عمرم هنوز نامه شوقت نمی رسد به تمامی

3 من ازدیارک قد عاقنی تفرق بالی اتت صحیفة شوقی یقوم فیه مقامی

4 به روز وصل ندانم چه تحفه پیش تو آرم که صرف شد به فراق تو نقد عمر گرامی

5 تروم فرش جفونی اذا قدمت مناما وکیف افرشها و هی بالدموع دوامی

6 نه جای چون تو لطیفی ست تنگنای دل من چه خوش بود که به فسحت سرای دیده خرامی

7 زلال لطفک قد فاض من ریاض وداد فآض برء سقامی وعاد برد اوامی

8 ز جامی این نه جواب است نامه کرمت به قاصدان درت می دهد سجل غلامی

عکس نوشته
کامنت
comment