- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای رشک برده در باغ از عارض تو لاله خون کرده ناف آهو در تبّت از کُلاله
2 ای پرتوِ تجلی یعنی صفات پاکی در سینه ی تو پیدا چون باده در پیاله
3 نادر بود در انسان جسمی بدین شریفی کز آدمی نزاید زین خوبتر سُلاله
4 هر بامداد از در بازآیدش جوانی رویِ تو گر ببیند پیرِ هزار ساله
5 مه کوثر و مه طوبا من با تو در بهشتم آن وعده نیست مهمل وین شد نخست حاله
6 صبرم به پیش عشقت چندان محل ندارد کز آستینِ حیلت بیرون کند قباله
7 مردِ غمت نبودم زیرا که وقت کوشش مشکل به کار آرد هر مرغ از این نواله
8 با سینه ی پر آتش در کوره ی فراقت تا کی شود سِرشکم افسرده همچو ژاله
9 وقتی اگر بنالد از دردِ دل نزاری شاید که دردمندان زاری کنند و ناله