مشتاق روی دوست از حکیم نزاری قهستانی غزل 142

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

مشتاق روی دوست که حالش مشوش است

1 مشتاق روی دوست که حالش مشوش است گر پابرهنه بر سر آتش رود خوش است

2 از سوختن گزند نباشد خلیل را گر زان که شش جهات جهان جمله آتش است

3 چون تیر بی حجاب شوم در سرای دوست گر صد رقیب بر در و بامش چو آرش است

4 از فرش عار دارد و از عرش بگذرد آن کو به بحر عشق درافکنده مفرش است

5 در چشمش آدمی همه دیوند هر که را میل نظر به جانب یار پری وش است

6 عاقل رضای دوست به دنیا و دین نداد ما فارغیم و خاک بر آن سر که سرکش است

7 ما و قرابه ی می و کنج خرابه یی اینجا چه جای طاق و رواق منقّش است

8 درکش نزاریا سر از این طاق سرنگون درخورد صحبت تو حریف قدح کش است

عکس نوشته
کامنت
comment