-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مشتاق روی دوست که حالش مشوش است گر پابرهنه بر سر آتش رود خوش است
2 از سوختن گزند نباشد خلیل را گر زان که شش جهات جهان جمله آتش است
3 چون تیر بی حجاب شوم در سرای دوست گر صد رقیب بر در و بامش چو آرش است
4 از فرش عار دارد و از عرش بگذرد آن کو به بحر عشق درافکنده مفرش است
5 در چشمش آدمی همه دیوند هر که را میل نظر به جانب یار پری وش است
6 عاقل رضای دوست به دنیا و دین نداد ما فارغیم و خاک بر آن سر که سرکش است
7 ما و قرابه ی می و کنج خرابه یی اینجا چه جای طاق و رواق منقّش است
8 درکش نزاریا سر از این طاق سرنگون درخورد صحبت تو حریف قدح کش است