1 بس که خوردیم تازیانۀ دور پا کشیدیم بر کرانۀ دور
2 قندِ شیرین و زهرِ تلخ به هم هر دو دیدیم در خزانۀ دور
3 گهگهی شوقِ عشقِ پوشیده جلوه میکرد در میانۀ دور
4 عاقبت آمد از کمانِ مراد تیرِ امّید بر نشانۀ دور
5 تا گوارنده خنبکی باقی مانده بود از شرابخانۀ دور
6 تا به اکنون به کوزه میپیمود بیش و کم قابض زمانۀ دور
7 هین که زین پس رسید کوزه به دُرد شد تهی خنبِ باقیانۀ دور
8 منقطع شد بهانۀ ساقی ختم شد مقطعِ فسانۀ دور
9 حالیا لامحاله زود نه دیر متبدّل کند یگانۀ دور
10 خود نزاری چو مرغ تسلیم است بود فارغ ز دام و دانۀ دور
دیدگاهها **