-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بس که یاد آن لب و دندان چون دُر میکنم دامن از اشک چو مروارید تر پُر میکنم
2 سالها سودای ابروی تو در سر داشتم بار دیگر آن خیال کج تصور میکنم
3 از وجودم تا عدم مویی نماند در میان در میانه چون به باریکی تفکُّر میکنم
4 باد را مگذار بر زلفت وزیدن زانکه گر در سر زلف تو پیچد من تغیُّر میکنم
5 گر دهی فخرم به مقدار سگان کوی خویش من بدین مقدار بسیاری تفاخُر میکنم
6 تا شود پروانه شمع رخت ابن حسام روی سوی روشنایی چون سمندُر میکنم
7 جبرئیل از منتهای سدره آمین میکند چون دعای شاه عادل بایسنقر میکنم