از بس که جور کرد به دل غم که از عرفی شیرازی غزل 83

عرفی شیرازی

آثار عرفی شیرازی

عرفی شیرازی

از بس که جور کرد به دل غم که آشناست

1 از بس که جور کرد به دل غم که آشناست داغم بهشت صحبت مرهم که آشناست

2 تا طی کنند بی ادبان وادی غرور بیگانگی نموده به محرم که آشناست

3 گر آشنا کسی است که اهلیت اش نیست بنما یکی ز مردم عالم که آشناست

4 از بس که وارمیده ز بیگانگان بود بیگانگه وار می رمد آن هم که آشناست

5 زحمت مکش طبیب که بیمار عشق را دارو نداد عیسی مریم که آشناست

6 از بس که زخم هاست در این سینه، ای اجل ره تا ابد به جان نبرد غم که آشناست

7 عرفی تو آشنا نشناسی، طرب مجوی محکم بگیر دامن ماتم که آشناست

عکس نوشته
کامنت
comment