-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بس که ما از روی رسوایی نقاب افکندهایم عشق رسوا را هم از خود در حجاب افکندهایم
2 تا فکنده طرح صلح آن جنگجو با ما هنوز یاز دهشت خویش را در اضطراب افکندهایم
3 ز آتش دل دوزخی داریم کز اندیشهاش خلق را پیش از قیامت در عذاب افکندهایم
4 مژده ده صبح شهادت را که چون هندوی شب ما سر خود پیش تیغ آفتاب افکندهایم
5 رخش خواهش را عنان گردیده بیش از حد سبک گرچه ما از صبر لنگر بر رکاب افکندهایم
6 پاس بیداران این مجلش تو را ای دل که ما از برای مصلحت خود را به خواب افکندهایم
7 ما به راه عشق با این شعف از تاثیر شوق پا ز کار افتادگان را رد شتاب افکندهایم
8 لنگری ای توبه فرمایان که ما این دم هنوز کشتی ساغر به دریای شراب افکندهایم
9 محتشم اکنون که یاران طرح شعر افکندهاند ما قلم بشکسته آتش در کتاب افکندهایم