بس که در باغ رخت محو تماشا از صامت بروجردی غزل 61

صامت بروجردی

آثار صامت بروجردی

صامت بروجردی

بس که در باغ رخت محو تماشا ماندیم

1 بس که در باغ رخت محو تماشا ماندیم بی‌خبر از همه نیک و بد دنیا ماندیم

2 شد تهی دایره عشق تو از بوالهوسان ما چو پرگار بجا بر سر یک پا ماندیم

3 بیم غرقاب نداریم که مانند حباب از سبکباری خود بر سر دریا ماندیم

4 بوی خیری نشنیدیم از این همسفران ز آن برندان وطنی که و تنه ماندیم

5 همه کس معترف قبله ابروی تو شد ما ز بدبختی خود بر سر حاشا ماندیم

6 کس ندانست که خاصیت گمنامی چیست ما در این راه به همراهی عنقا ماندیم

7 همه کس معتکف کوی فنا شد (صامت) ما ز کوته نظری بر در دل‌ها ماندیم

عکس نوشته
کامنت
comment