بس که درد عالمی در عشق تنها از عرفی شیرازی غزل 490

عرفی شیرازی

آثار عرفی شیرازی

عرفی شیرازی

بس که درد عالمی در عشق تنها می کشم

1 بس که درد عالمی در عشق تنها می کشم نالهٔ امروز را از ضعف فردا می کشم

2 خار خار راحتم ره می زند ای ساربان گرم ران محمل که ناگه خاری از پا می کشم

3 چون به مرگ خود بمیرم رحم کن خونم بریز کز شهیدان تو فردا سرزنشها می کشم

4 عشق را در کف متاعی بود، گفتم چیست، گفت نیل بد نامیست بر روی زلیخا می کشم

5 تا مرا پا هست و خواهد بود، عرفی، سایه وش خویشتن را از پی خوبان رعنا می کشم

عکس نوشته
کامنت
comment