- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بس که درد عالمی در عشق تنها می کشم نالهٔ امروز را از ضعف فردا می کشم
2 خار خار راحتم ره می زند ای ساربان گرم ران محمل که ناگه خاری از پا می کشم
3 چون به مرگ خود بمیرم رحم کن خونم بریز کز شهیدان تو فردا سرزنشها می کشم
4 عشق را در کف متاعی بود، گفتم چیست، گفت نیل بد نامیست بر روی زلیخا می کشم
5 تا مرا پا هست و خواهد بود، عرفی، سایه وش خویشتن را از پی خوبان رعنا می کشم