-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بس که چشم امشب به چشم عشوهسازش داشتم از نگه کردن بسوی غیر بازش داشتم
2 غیر جز تیر تغافل از کمان او نخورد بس که پاس غمزهٔ مردم نوازش داشتم
3 تا به قصد نیم نازی ننگرد سوی رقیب گوشه چشمی به چشم نیم نازش داشتم
4 گشت راز من عیان بس کز اشارات نهان با رقیبان در مقام احترازش داشتم
5 داشت او مستغنیم از ناز دیگر مهوشان از نیاز غیر من هم بینیازش داشتم
6 زور عشقم بین که تازان میگذشت آن شهسوار از کششهای کمند شوق بازش داشتم
7 با خیالش محتشم در دست بازی بود و من دست در زنجیر از زلف درازش داشتم