1 بس کس که یافت خست و امساک پیشه کرد بر نفس ناستوده و اهل و عیال خویش
2 عذرش بر آن دنائت و خست همین بود دائم ز بیم فقر نگهداشت مال خویش
3 عمری بفقر میگذراند ز بیم فقر مسکین نگر چه بیخبر آمد ز حال خویش
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 گوهر افشان کن ز جان ایدل که میدانی چه جاست مهبط نور الهی روضه پاک رضاست
2 در دریای فتوت گوهر کان کرم آنک شرح جود آباء کرامش هل اتاست
1 اگر بیابم از آن ترک دلستان بوسه ز حور یافته باشم درینجهان بوسه
2 بر آسمان لطافت مهی است عارض او خوشا اگر دهد آن ماه آسمان بوسه
1 فصل بهارست خیز ای صنم گلعذار کوکبه گل رسید باده گلگون بیار
2 حیف نباشد که چون سوی چمن بگذری نرگس رعنا بود مست و تو اندر خمار
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **