-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بس که ماندیم به زنجیر جنون پیر شدیم با قد خم شده طوق سر زنجیر شدیم
2 در جهان بس که گرفتیم کم خود چو هلال آخرالامر چو خورشید جهانگیر شدیم
3 بعد صد چله به قدی چو کمان در ره عشق یکی از خاک نشینان تو چون تیر شدیم
4 قلعهٔ تن که خطر از سپه تفرقه داشت زان خطر کی به در از رخنهٔ تدبیر شدیم
5 رد نشد تیر بلای تو به تدبیر از ما ما همانا هدف ناوک تقدیر شدیم
6 داد دادیم وفا را و ز بدگوئی غیر متهم پیش سگان تو به تقصیر شدیم
7 محتشم عشق و جوانی و نشاط از تو که ما در غم و محنت آن تازه جوان پیر شدیم